در منابع معتبر شیعی، در مورد روز بیستم صفر به دو اعتبار توجه شده است؛ نخست روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند و دوم روزی که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی پیامبر خدا(ص) از مدینه به ‌کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین(ع) را زیارت کند.

اعتبار اربعین امام حسین(ع) از قدیم الایام میان شیعیان شناخته شده بوده و هست‌. شیخ طوسی در کتاب «مصباح المتهجد» که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول شیخ از روایات‌ فراوان درباره تقویم مورد نظر شیعه درباره ایام سوگ و شادی و دعا و روزه و عبادت است‌، در مورد روز بیستم صفر نوشته است:  روز 20 صفر  ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم امام حسین(ع) یعنی کاروان ‌اسرا، از شام به مدینه مراجعت کردند و روزی است که «جابر بن عبدالله بن ‌حرام انصاری»‌، صحابی رسول خدا(ص)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت‌ قبر امام حسین(ع) بشتابد و او نخستین کسی است از مردم که قبر آن ‌حضرت را زیارت کرد.

ورود اهل بیت(ع) به مدینه
 
سفر طولانی اهل بیت(ع) که از مدینه (در شب 28 رجب سال 60 هجری) آغاز شده بود سرانجام به مدینه ختم شد. اهل بیت امام حسین(ع) که پس از واقعه کربلا به عنوان اسیر به شام اعزام شده بودند، سرانجام به دستور یزید راهی مدینه شدند و در بیستم ماه صفر سال 61 هجری به مدینه بازگشتند.
 
امام سجاد (ع) قبل از ورود به مدینه «بشیر بن جذلم» را که در سرودن شعر توانایی داشت، به شهر فرستاد تا خبر ورود اهل بیت(ع) و شهادت  امام حسین(ع) را اعلام کند. بشیر به شهر آمد و این اشعار را در رثای امام حسین (ع) و شهدای کربلا خواند: «یا اهل یثرب لا مقام لکم به/  قتل الحسین فادمعی مدرار الجسم منه بکربلا مضر / والراس منه علی القناة یدار»؛ « ای اهل مدینه دیگر در مدینه نمانید، حسین را کشتند،  جسم عریان او را در کربلا رها کردند و سر او را بالای نیزه شهر به شهر گرداندند.» او خبر شهادت امام حسین علیه‌السلام را اعلام کرد. سپس گفت: هم اکنون علی بن حسین(ع) با عمه­ها و خواهرانش، نزدیک شهر رسیده اند و من قاصد او هستم که جای او را به شما نشان دهم.

مردم با گریه و زاری به استقبال اسرا شتافتند. امام سجاد(ع) در بین مردم به سخنرانی پرداخت و خبر شهادت امام حسین(ع) و یارانش و اسارت اهل بیتش را اعلام کرد. آن حضرت، سایر مصائب کربلا همچون بر نوک نیزه کردن سر آن حضرت و شهر به شهر گرداندن اسرا را اعلام نمود.
 
در بخشی  از سخنان امام سجاد (ع) آمده است: کدام دلى است که در این مصیبت نسوزد؟ و کدام چشمى است که نگرید؟ اى مردم مى‏دانید که ما را پراکنده ساختند و به اسارت گرفتند و بى‏آنکه جرمى داشته و یا کار ناپسندى انجام داده و یا تغییرى در دین اسلام داده باشیم ما را از خانه و کاشانه آواره ساختند. اى مردم کدام قلبى است که از کشتن او شکسته نشود؟ و کدام دلى است که در این مصیبت محزون و غمناک نگردد؟ و کدام چشمى است که به یاد او اشک نریزد؟ و کدام گوشى است که از این فاجعه که به اسلام وارد ساختند، توان شنیدن آن را داشته باشد؟
 
هرگز با پیشینیان ما این چنین رفتار نکرده بودند. به خدا چنانچه پیامبر(ص) به جاى سفارشى که درباره ما کرده بود، فرمان مى‏داد که با ما نبرد کنند، هرگز از این بدتر نمى‏کردند. انا للّه و انا الیه راجعون، این مصیبت بزرگ و فاجعه سهمناک که بر ما روى آورد تا چه اندازه دردناک و سوزنده و سخت و تلخ بود. از خداى مى‏خواهیم که در برابر این شداید و مصائب اجر و رحمت عطا کند و از دشمنان ما انتقام کشد و داد ما مظلومان را از ستمکاران بازجوید. زیرا که او عزیز و انتقام‏گیرنده است.»
 
امام سجاد (ع) در مدینه با روشی خاص فعالیت‏های خود را علیه حکومت وقت ادامه داد. ایشان با کناره‏گیری از حرکتهای تند و مسلحانه موجود، به مبارزه‏ای آرام و اثربخش در قالب زنده نگه ‏داشتن یاد و خاطره قیام عاشورا با گریه و یادآوری مصائب کربلا، تبیین معارف اسلامی در قالب دعا و نیایش، بیان فضایل اهل‏بیت پیامبر(ص) و تداوم امامت و رهبری شیعیان راستین، دست زد.  صحیفه سجادیه و «رساله حقوق » و «رساله زهد» آن حضرت یادگاری از تعالیم تربیتی و اخلاقی او است و روشی دیگر از مبارزه وی با نظامِ فاسد و مفاسد عصر خویش را نشان می‏دهد.
 
امام زین العابدین(ع) که تا 34 سال پس از واقعه کربلا زنده ماند، همواره تلاش می کرد یاد و خاطره شهدای کربلا را زنده نگه دارد. هرگاه آب می نوشید به یاد پدر بود  بر مصایب امام حسین(ع)گریه می کرد و اشک می ریخت. در روایتی آن حضرت به عنوان یکی از «بکائون»( بسیار گریه کنندگان) ذکر شده است. امام صادق (ع) فرمود: بسیار گریه کنندگان پنج نفرند: آدم(ع) ، یعقوب(ع) ، یوسف(ع)، حضرت فاطمه(س) و علی بن حسین(ع).
 
امام سجاد (ع) در هر شرایطی نام و یاد شهدای کربلا به ویژه پدر گرامی شان اباعبدالله الحسین(ع) را زنده نگه می داشتند و بر مظلومیت ایشان می گریستند؛ هر گاه غذایی برای حضرت می آوردند، گریه می کرد. یکی از غلامان آن حضرت عرض کرد: آقا می ترسم هلاک شوید. حضرت فرمود: من شکوه و غم واندوه خویش را نزد خدا می برم و از خدا می دانم چیزی را که شما از جانب او نمی دانید.هر گاه کشته شدن فرزندان فاطمه(س) را یاد می کنم بی اختیار بغض گلویم را می گیرد و اشکم جاری می گردد.
 
ایشان می فرمود: یعقوب پیغمبر دوازده پسر داشت، خداوند یکى از پسرانش را از نظر او غایب کرد و از حزن و اندوه دوری آن پسر موى سرش سفید گردید و پشتش خمیده و چشمش از بسیارى گریه نابینا شد، و حال آن که پسرش در دنیا زنده بود، و لکن من به چشم خود پدر و برادرم را با هفده تن از اهل بیتش، کشته و سر بریده دیدم، پس چگونه حزن من به پایان رسد و گریه‏ام کم شود؟
 
حضرت زینب(س) نیز در مدینه اقداماتی را در تبلیغ اهداف و پیام امام حسین (ع) و زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان کربلا انجام داد که موجب ترس و وحشت حکومت یزید گردید. حضرت زینب(س) پس از ورود به مدینه و استقبال جمع زیادی از گروه‌های عزادار از وی «به طرف مسجد پیامبر(ص) حرکت کرد و در مقابل درب ورودی روضه نبوی در حالى که دو طرفِ درِ مسجد را گرفته بود، خطاب به پیامبر(ص) گفت: «یا جَدَّاه إِنّی ناعِیةٌ إِلَیْکَ أخِی الْحُسَیْنَ» ای جد بزرگوار،من خبر مرگ برادرم حسین(ع) را براى تو آورده‏ام.
 
زینب پیوسته گریه مى‏کرد و اشک و آهش تمامى نداشت و هر بار که به برادرزاده‏اش على بن الحسین (ع) مى‏نگریست، اندوهش تازه و غمش افزوده مى‏شد. سخن زینب(س) گویی آتش قیامی بود که علیه امویان شعله می‏گرفت. ام‌کلثوم نیز هنگام ورود به مدینه اشعاری در رثای امام حسین(ع) سروده است.
 
حضور حضرت زینب(س) در مدینه موجب شد که فرماندار مدینه؛ «سعید بن عمرو» احساس خطر کند. از این رو نامه‏ای به   یزید نوشت و او را از جریان امر و چگونگی خطر دعوت حضرت زینب(س) آگاه نمود. بلافاصله از سوی یزید دستوری دائر بر اخراج آن حضرت از شهر رسید؛ امّا حضرت زینب(س) به موضع‏گیری پرداخت و گفت: خدا می‏داند چه بر سر ما آمده است، یزید مردان برگزیده ما را به شهادت رسانید و ما را بر فراز محمل شتران به این سوی و آن سوی کشانید. به خدا قسم ما از این شهر خارج نمی‏شویم هر چند که خون هایمان ریخته شود. اما سرانجام با حضور زنان بنی‏هاشم و اصرار آنها حضرت زینب (س) ناچار دومین هجرت خود را آغاز نمود.  برخی روایات دلالت بر حضور او در مصر و ادامه زندگی در این شهر تا پایان عمر (سال 62 ه ق) دارند. برخی روایات نیز مقصد او را شام معین کرده و حتی مرقد آن حضرت را در دمشق، محلی که اینک به این نام مشهور است، می‏دانند.
 

در روز اربعین (بیستم ماه صفر) زیارت امام حسین(علیه السلام) مستحبّ است و مورد تأکید قرار گرفته است.

در روایتی که «شیخ طوسی» از امام حسن عسکری(علیه السلام) نقل کرده، چنین آمده است: نشانه‌های مؤمن پنج چیز است: به جای آوردن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله) و زیارت اربعین (امام حسین(علیه السلام)) در این روز و انگشتر را بر دستِ راست نهادن، و پیشانی را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و بسم الله الرّحمن الرّحیم را در نماز بلند گفتن.


 متن زیارت مخصوصی که برای اربعین از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است، به شرح زیر است:

اَلسَّلامُ عَلی وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ

سلام بر ولی خدا و دوست او

اَلسَّلامُ عَلی خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ

سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او

اَلسَّلامُ عَلی صَفِیِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ

سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده‌اش

اَلسَّلامُ عَلیَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ

سلام بر حسین مظلوم و شهید

اَلسَّلامُ علی اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ

سلام بر آن بزرگواری که به گرفتاری‌ها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید

اَللّهُمَّ اِنّی اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ

خدایا من به راستی گواهی دهم که آن حضرت ولیّ (و نماینده) تو و فرزند ولیّ تو بود

وَ صَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ بِکَرامَتِکَ

و برگزیده‌ات و فرزند برگزیده‌ات بود که کامیاب شد به بزرگداشت تو

اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ

گرامیش کردی به وسیله شهادت و مخصوصش داشتی به سعادت و برگزیدی او را به پاکزادی

وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِ

و قرارش دادی یکی از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یکی از کسانی که از حق دفاع کردند

وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاَْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلی خَلْقِکَ مِنَ الاَْوْصِیاَّءِ

و میراث‌های پیمبران را به او دادی و از اوصیائی که حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادی

فَاَعْذَرَ فیِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ

او نیز در دعوت مردم جای عذر و بهانه‌ای (برای کسی) نگذارد و بی‌دریغ خیرخواهی کرد و جان خود را در راه تو داد

لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ

تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانی و سرگردانی (در وادی) گمراهی

وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الاَْدْنی

و چنان شد که همدست شدند بر علیه آن حضرت کسانی که دنیا فریبشان داد.

وَ شَری آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَْوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّی فی هَواهُ

و فروختند بهره (کامل و سعادت خود را) به بهای پست ناچیزی و بداد آخرتش را در مقابل بهائی اندک،

و بی مقدار و بزرگی کردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند،

وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ اَطاعَ

و تو و پیامبرت را به خشم آوردند و پیروی کردند

مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاَْوْزارِ


از میان بندگانت آنانی را که اهل دو دستگی و نفاق بودند و کسانی را که بارهای سنگین گناه به دوش می‌کشیدند.

الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً

و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (که چنان دید) با شکیبائی و پاداش جوئی با آنها جهاد کرد

حَتّی سُفِکَ فی طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ

تا خونش در راه پیروی تو ریخت و حریم مقدسش شکسته شد.

اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیم

خدایا آنان را لعنت کن به لعنتی وبال دار و عذابشان کن به عذابی دردناک

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاَْوْصِیاَّءِ

سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند آقای اوصیاء

اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً

گواهی دهم که به راستی تو امانتدار خدا و فرزند امانت‌دار اویی سعادتمند زیستی

وَ مَضَیْتَ حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ

و ستوده از دنیا رفتی و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتی و نیز گواهی دهم که خدا به راستی وفا کند بدان وعده‌ای که به تو داده،

وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ

و به هلاکت رساند هر که را که دست از یاریت برداشت و عذاب کند کسی که تو را کشت و گواهی دهم که تو به خوبی وفا کردی به عهد خدا،

وَ جاهَدْتَ فی سَبیلِهِ حَتّی اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ،

و جهاد کردی در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت کند کسی که تو را کشت

وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ

و خدا لعنت کند کسی که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند مردمی که شنیدند جریان کشتن و ستم تو را و بدان راضی بودند،

اَللّهُمَّ اِنّی اُشْهِدُکَ اَنّی وَلِیُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبی اَنْتَ وَ اُمّی یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.

خدایا من تو را گواه می‌گیرم که من دوست دارم هر که او را دوست دارد و دشمنم با هر که او را دشمن دارد پدرم و مادرم به فدایت ای فرزند رسول خدا.

اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فیِ الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ،

گواهی دهم که تو به راستی نوری بودی در پشت پدرانی بلند مرتبه و رحم‌هایی پاکیزه

لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها،

که آلوده‌ات نکرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگی‌هایش و در برت نکرد از لباس‌های چرکینش

وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ،

و گواهی دهم که به راستی تو از پایه‌های دین و ستون‌های محکم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی

وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ الاِْمامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهادِی الْمَهْدِیُّ،

و گواهی دهم که تو به راستی پیشوای نیکوکار با تقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنمای راه یافته‌ای

وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوی وَ اَعْلامُ الْهُدی


و گواهی دهم که همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانه‌های هدایت

وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی وَالْحُجَّةُ علی اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ

و رشته‌های محکم (حق و فضیلت) و حجت‌هایی بر مردم دنیا هستند و گواهی دهم که من به شما ایمان دارم

وَ بِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینی وَ خَواتیمِ عَمَلی وَ قَلْبی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ،

و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب کردارم و دلم تسلیم دل شما است

وَ اَمْری لاَِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّی یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ،

و کارم پیرو کار شما است و یاریم برایتان آماده است تا آن که خدا در ظهورتان اجازه دهد

فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ علی اَرْواحِکُمْ،

پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهای خدا بر شما و بر روان‌های شما

وَ اَجْسادِکُمْ وَ شاهِدِکُمْ وَ غاَّئِبِکُمْ وَ ظاهِرِکُمْ وَ باطِنِکُمْ.

و پیکرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشکارتان و نهانتان.

آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.

التماس دعا